در انتظار آبی
آسمان سیاه و زمین سیاه
قلب ها تپیدن را
و آسمان آبی بودن را از یاد برده است
دیگر کسی نمیتواند
سادگی را به آسمان تشبیه کند
شب است اما
از تاریکی بیمی ندارم
سالهاست که درتاریکی راه میپیمایم و
چشم هایم مثل جغدی تیزبین شده
سالهاست
به امید روشنایی زندگی میکنم
تاشاید روزی
بازهم آسمان را آبی ببینم
نمیدانم کی
اما میدانم که چشم ها آن روز
به دیدارکسی منور خواهدشد
که آلاله ها را
به عشق خود منتظر گذاشته است